الان تو صحن آزادی ام.

باید برای هم سفر های جنوب هم دعا کنم آقا جون.

آقا جون کمک کن ما تو همون مسیر همیشه باشیم...آقا خواهش میکنم ازت.

برای همه ی بچه ها دعا میکنم...♡

یا حضرت رضا ، میخوام درباره ی عشق باهات حرف بزنم.درحالیکه دارم لبیک یا ثارالله گوش میدم:)

آقا میدونی که من اصلا دوست ندارم ازدواج کنم.میدونی که از این مقوله و باقی عمری که صرف این موضوع بشه بدم‌میاد.آقا شما معصوم بودین ،مثل مردهای الان نبودین...آقا این موضوع درباره ی شما صدق نمی کنه.ولی خودت میدونی که من چه نظری دارم درباره شون.ولی هنوز نتونستم عاشق نشم،هنوز هم‌خیلی خیلی راحت عاشق میشم ، نمیتونم فکر نکنم راجع بهشون، اخه چند نفرن، ...اره آقا جان میخوام راجع به همین موضوع باهات صحبت کنم‌...این دل لعنتی من نمیدونم چشه! چند نفر رو دوست دارم آقا جون ، سه نفر ، خودت میدونی کیان، ولی خب نمیدونم ،نمیدونم کدوم آدم درسته، نمیدونم ، هیچی نمیدونم، من نمیخوام عاشق بشم ،نمیخوام ،نمیخوام دلم همینجوری انقدر راحت بره، کمکم کن، خدا جون لطفا حرفه ای امام مهربونم رو گوش کن. من میدونم هیچ کس نمیتونه با من زندگی کنه ، بخاطر یه سری خلقیاتم و عقایدم،‌میدونم.

اگه ازدواج نکردن حق و مصلحت منه ، کمکم کن ،کمکم کن که بتونم دیگه عاشق نشه و به جنس مخالف فکر نکنم.من نمیخوام‌نمیتونم ،خسته شدم...از تقابل عقل و دلم.کمکم‌کن امام رضا...

آقا صبا دیشب نذر کرده ، خودت میدونی چه نذری کرده،  براش هم دعا کردم پیشت، از دلش هم خبر داری ، فقط به من گفت برو به آقا بگو، منم اینجا بغلتم ، باعث افتخارمه، میگم‌که کمکش کنی ، صبر خیلی تنهاست، غمگینه، کمکش کن...

آقا جون مامانم، مامانم سالم باشه ، سلامت باشه ، من نمیتونم ببینم داره درد می کشه و ناراحته، میدونم‌که سلامت نگهش می داری، میدونم که الان داری می شنوی حرف های دلم رو...

آقا، امروز و این ساعت ها ،ساعت های اخریه که اینجا عم...آقا چرا گریه م‌نمیاد؟ چرا اشکم نمیاد، چرا انقدر سخت دل شدم؟

آقا من رو زود زود دعوت کن دوباره بیام♡

آقا یو سال شده بود که ندیده بودمت، آقا خیلی دلم‌برات تنگ شده بود، دستت درد نکنه دعوتم‌کردی خونه ت،ممنونم ازت ، آقا بازم زودی منو بیار کنار خودت♡

دستت درد نکنه، خیلی خیلی دوستت دارم...