دیروز رفتیم قضیه رو واسه ی ز تعریف کردیم ، اونم واقعا تعجب کرده بود از این دیوانگی های استاد چرت!
گفت بیاید بریم پیش بیچ براش تعریف کنید ببینید نظر اون چیه، خب معاون آموزشیه،
رفتیم پیشش و اونم گفت این استاد کلا احساسیه و تو فضای مجازی غرقه ،نباید زیاد باهاش وارد ارتباط تو مجازی بشید،
و بعدشم گفت خودتون بدید باهاش صحبت کنید ، اگر تهدیدتون کرد مبنی بر نمره و حذف و اینا ، بیاید به من بگید...
عین پدر اروممون کرد و بهمون راهکار داد، اخه من چقدررر دوستش دارم♡-♡
سر کلاس ۸ صبح سیاست فقط رفتم ۵ دقیقه نشستم بعد با زهرا اومدیم بیرون حرف بزنیم ، رفتیم تا دممترو تربیت مدرس به استقبال سارا :)))
چند بار رفتیم تا طبقه ۵ تا ببینیم هست یا نه،
سحری نخورده بودم و زبونممثل چوب خشک شده بود ، روزه م رو باز کردم...
با زهرا رفتیم طبقه ۴ و آب خوردیم ، به اضافه یه های بای:))
هر کسی رو میدیدم بهش میگفتیم رای دادین؟؟؟:))))))
رفتیم با مه و مایی و فض و شیخ و زهرا تو کتابخونه بسیح شر و ور گفتیم و خندیدیم و بازی کردیم ،
بعدش رفتیم سالن مطهری ،برای برنامه شورا صنفی.