الان پنجره ی اتاقم بازه. روبروم تو بالکن خونه روبروییه مامان و بچه ش از صبح نشستن و دارن بازی میکنن با همدیکه...
آخ آخ
چه حس قشنگیه... با شیره ی وجودت بشینی بازی کنی ، حرف بزنی ...
و از همه مهم تر براش وقت بذاری...
بچه هه هی نق میزنه، مامانه سعی میکنه ارومش کنه:))
http://aayinnameh.blog.ir