بهش گفتم. نمیدونی چقدر سخت بود برام. اینترنت رو قطع کرده بودم یه جایی تو ویسایی که داشتم امتحانی میگرفتم به خودم گفتم: فاک فاک فاک سارا حرفات بزن کاری نداره و اینا. :))) 

گفتم بهش که از ناراحت شدم بخاطر اینکه هربار گفتی خوبی. و ادامه دادم.

اونم در جواب با آرامش گفت که بخاطر این بود که اون تایمایی که می‌پرسیدی خوب بودم.

حالم خیلی بهتره الان

 

 

میدونی فکر میکنم که واقعا حساس و سنستیو بودنم چقدر دردناک میشه یه وقتایی. انگار یکی راه نفسم رو می بنده .. واقعا اذیت میشم بخاطرش. هیچ وقت هم نخواستم آدمی باشم که همه چیز رو همینجوری رها کنم.. هیچ وقت.. ولی چون همیشه دنیال تعادل میگشتم تو زندگیم، اینجا هم بدستش نیاوردم و دارم عن حساس بودن رو درمیارم!