و اما بشنوید از سیر کراش زدن‌های من: قففففلی می‌زنم روی یکی. ولش نمی‌کنم. هی چکش می‌کنم. اگه بتونم سوشال‌مدیاهای دیگه‌شم زیرورو می‌کنم. بعدش این روند سیر نزولی پیدا می‌کنه و کم کم خاموش میشه. چرا؟ چون دسترسی به اون یارو رو ندارم و خب چه فایده :( روی خاصی هم ندارم برای شروع دوستی مجازی حتی.

ضمن اینکه اکثرا الگو و روند ثابتی دارن. من عاشق اینم که نکاه به زندگی یه نفر، مطالعاتش، حرف زدنش و تمام اینها به‌قدری قوی باشه که ضعف من رو بپوشونه. یعنی اصلا چون یه چیزی در اونها میبینم که در خودم نمی‌بینم، ازشون خوشم میاد. مثل سبحان، سنجاب، سجاد، مصطفی.(چقدر س :دی) ولی نکته اینه که این آدم‌ها اکثرا(چون نمیتونم‌بگم‌ همه‌شون) دنبال همین نگاه و عمق ‌در‌طرف مقابلشون می‌گردن و با حرف‌هاشون و نگاه‌های از بالا به پایینشون قدرت حضور تو رو کم می‌کنن. دوستت دارن‌ها، دست خودشون نیست. خیلی وقتها هم از سر دوست داشتن این شکلی‌ان. ولی این مدل برای من که سلطه‌پذیر نیستم و‌ کلا آدم لجبازی‌ام و بله چشم گو‌ نیستم، خیلی سخت‌تره. آدمی نیستم که حوصله بحث و جدل با آدم‌های نزدیک و عزیزم رو داشته باشم، دوست دارم حرف بزنیم و هم‌مسیر باشیم. بنابراین حس میکنم اگه با این الگو بخوام پیش برم، وارد یه چرخه مسخره سلطه پذیری میشم که میدونم اذیت کننده‌س برام. من باید خودم بشم اون کسی که نظر مخالف و آد میده. و بعد همسر یا پارتنرم رو همراه کنم. 

باید به این درک برسم که لزوما زندگی توش این چیزا مهم نیست، دعواهای تخمی و سر مسایل ریز میاره، دلخوری میاره و خیلی چیزای دیگه. این آدم‌هایی که روشون کراش می‌زنم واقعا در حد دوست خیلی خفن و خوبن. ولی پارتنر باید کسی باشه که - راستش نمی‌دونم دقیقا باید چه ویژگی‌هایی داشته باشه. می‌تونم فقط از سلب‌ها صحبت کنم. ولی باید به ایجاب‌ها هم فکر کنم.