شبیه به" هزارتو" می مانم...

۴۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

همین روز جذاب

سر امتحان سیاست امروز (هووووف) باورم نمیشه که سمانه از جواب سوال امتحان عکس گرفت و تو گروه کلاسمون‌گذاشت...! :)))))))

حلقه ی امروز خیلی باحال بود ، کاشفی خیلی خیلی باهامون راحت شده ، اصن یه وضعی! ^^

حتی وقتی داشت فیلم هیچکاک رو نشونمون میداد رسید به یه صحنه و خیلی عادی برخورد کرد... ما همینجوری مونده بودیم°_°

ولی از نامه های محرمانه و اینا گفت...

کلا باهاش حال میکنم بچه ی خوبیه‌‌‌...:)))

۹۸۰۱۲۷ ، ۱۸:۲۰

۲۷ فروردين ۹۸ ، ۱۸:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شبیه به هزارتو

رفتن به سوی مقصد...

خب دیشب نشد که بگم ، ولی به مائده پیشنهاد دادم که بیاد و هم‌مباحثه ای بشیم‌باهم...اولش فکر میکرد شوخی میکنم، ولی بعدش جدی گرفت.

خب مائده اصلا تعلقی به عقایدش نداره، میتونه رهاش کنه ، میتونه به چیزای دیگه فکر کنه ، میتونه بشنوه و جبهه نگیره ، میتونه اشتباهات و انتقادات رو بپذیرم،  میتونه بگه من هیچی‌نمیدونم، باور داره که باید هیچی نمیدونه و باید یه عالمه بخونه و ببینه و گوش بده تا بفهمه... جدیه و پای کار ، خب اینا همه ی دلایلیه که من بعنوان هم‌مباحثه ای انتخابش کردم. راضی ام‌از انتخابم‌.

مسئله ی اصلی رفیقاشن، خب شاید فکر کنن من دارم رفیقشو میدزدم:| وای اصلا فکر کردن بهشم دیوونه کننده س ! 

من میگم بهشون بگه و نذاره این‌فکره بمونه که من دارم مخِ مائده رو میزنم! وای خدا اصلا خنده نگرفته که دادم اینارو حتی تو فکرمم مرور میکنم ://

خلاصه که امروز برنامه ریزی کردیم و گفتیم چه کنیم و چه نکنیم...

.

خدا رو شکر که دارم میرم سمت چیزی که میخوام♡

خدا خودش کمکم میکنه بابت تمام این‌نگرانی ها... 

۲۷ فروردين ۹۸ ، ۱۸:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شبیه به هزارتو

کاش‌وقتی‌بهت‌میگم‌راست‌میگم‌حرفم‌رو باورکنی! تو برای من اصلا اهمیتی نداری که وقتم رو تلفت کنم!


۲۷ فروردين ۹۸ ، ۱۶:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شبیه به هزارتو

لطفا انقدر به خودتون افتخار نکنید...! انقدر از خودتون تعریف نکنید...!


۲۷ فروردين ۹۸ ، ۱۵:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شبیه به هزارتو

بازم این‌ترم‌نشد که بشه...

حالت تهوع دارم 

از اینکه فردا امتحان میان ترم ۱۵۰ صفحه ای دارم و الان صفحه ی ۲۷ ام.

از اینکه باید مقاله ی شاه بنویسم و هنوز ۱/۳ ش رو نوشتم.

باید پیپر سیاست بدیم و هنوز ندادم.

باید برای روان هم ارائه داشته باشیم و هم یه تحقیق بهش بدیم.

باید برای امتحان میان‌ترم دانش خانواده ای که حتی هنوز کتابش رو هم‌نخریدم و روان شناسی بخونم و هنوز نخوندم....

باید برای بیچ تیزر تبلیغاتی بسازیم و هنوز نساختم...

اینا همش مونده و فقط ۵ هفته تا پایان ترم وقت هست...خدایا!!!!

می شنوی دیگه‌..:(

#غم

۲۶ فروردين ۹۸ ، ۲۲:۵۴ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شبیه به هزارتو

زندگی تو به من چه!

هیچ وقت ،هیچ وقت سعی نکن خیلی به حریم خصوصی یه سری ادم ها نزدیک بشی...

این چیزیه که همیشه میگم‌به خودم،  ولی خب آدم با آدم فرق داره ، سه چهار نفری که باهاشون میری بیرون ، نون و نمک هم دیگر رو میخورین، و باهم صحبت میکنیم و به حرفاشون گوش میدی که مثلا نرو سر کلاس و  درس نخون و اینا ، بخاطر حرمتی که براشون قائلی ، 

بعد به خود اجازه میدی باهاشون راحت تر باشی ، بعد میبینی که نه...! اونا دستت رو گذاشتن تو حنا...نمیخوان مثل خودت باهاشون راحت باشی... ،اینا رو نمیگم که بگم اونا اشتباه میکنن...اینارو میگم به خودم که آدم باشم... زیاد به اون ور چارچوب آدما تجاوز نکنم... آدم باشم.فضول نباشم و برای حریم خصوصی افراد ارزش قائل باشم ، همش بگو به خودت : برام‌مهم نیست! زندگی من به تو چه،  زندگی تو به من‌چه!

تامام...!!!

امروز رفتیم بمب ! خیلی خوردیم و خیلی چسبید ،

سعی کردم با بعضی آدم ها سرسنگین باشم اما یکی امروز یه حرف خوب زد ، گفت وقتی به یه نفر محبت میکنی و بعدا میفهمی اشتباه خرجش کردی ، به خودت فکر کن ، خودت رو دوست داشته باش ، و به خودت افتخار کن که انقدر آدم خوبی هستی که بی دریغ از وجودت به آدم ها هدیه میکنی ، خب میخوام این رو یاد بگیرم...

۹۸۰۱۲۶ ، ۱۷:۴۵

۲۶ فروردين ۹۸ ، ۱۷:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شبیه به هزارتو

ناشکری نکن...

بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم ،به اون اقایی پی ام دادم که من رو کلی تشویق کرده بود به رفتن به گفتمان...

تو این فاصله با مریم صحبت کردم و فهمیدم که اونم خیلی عجیب غریب قبول شده...اصلا دو تا سوال تحلیلی رو ننوشته بود و تازه دیرتر از منم ثبت نام کرده بود...خلاصه ، اون اقاهه که فامیلیش عباسی بود بهم‌گفت مشکلش تا چند روز دیگه حل میشه و خوشحالم کرد:)

برای صبا تمام‌ماجرا رو تعریف کردم ، معده ش خیلی درد میکرد ، رفته الان دکتر ، خدا کنه زود زود خوب شه:(

ناشکری نکردم ، این اتفاق نادریه برای من...همیشه هر وقت مشکلی پیش میومد کلی به خدا غر میزدم...اما این سری نه! فقط گفتم شاید قسمت بوده ، هنوزم‌میگم ، اگه به هر دلیلی نشد حتما قسمت بوده..‌

امروز دومین روزی بود که روزه گرفتم ، تو دانشکده خیلی دلم ماکارونی میخواست ، اومدم خونه دیدم مامان داره درست میکنه‌‌‌..‌:)

ای خدا مامانم رو حفظ کن ، سلامتش رو نگه دار... آمین♡

۹۸۰۱۲۵ ، ۲۳:۵۳

۲۵ فروردين ۹۸ ، ۲۳:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شبیه به هزارتو

اولین ضربه ی مهلک روحی ۹۸

خب امروز اولین ضربه خورد بهم.

گفتمان قبول نشدم.برای مصاحبه.

به مامان گفتم و تسکین بود برام حرفاش ، با بغض از پیش مامان رفتم تو اتاق و گریه کردم‌. 

سمانه با حرفش خیلی ناراحتم کرد ، مزجی درک نکرد ، و فقط مهدیس بود که من رو فهمید. و کمکم کرد ، گفت برو با کاشفی صحبت کن.شاید بتونه کمکت کنه

انقده میترسم از اینکه بازم محبتم رو نثار کسایی بکنم که یه ذره هوامو ندارن‌...اصلا نمیتونم...

ولی این ضربه مهلک دقیقا از جای همیشگی خورد ،همونجایی که  امسال به خودم‌می گفتم درستش میکنم‌. دقیقا از همون بی نظمی و موکول کردن کارها به فردا،  هی میگم بعدا و اینها ،درصورتیکه بعدا هیچ اتفاقی نمی افته. همون لحظه باید یه کاری رو انجام بدم...کاش آدم بشم...کاش

 

۲۵ فروردين ۹۸ ، ۱۹:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شبیه به هزارتو

نیش و کنایه

درست همون لحظه ای که فکر میکنی یکی از دوستات ولت کرده بدون اینکه بهت بگه با یه سری ادم دیگه رفته امامزاده ، و یه دوست برات مونده که تو چند ساعت گذشته فکر کردی که واقعا  ِ واقعا دوسته ، شاید باهم کلی خندیدین و کلی اتفاق و خاطره باهم جابجا کردین ، درست تو اوج ، بهت ثابت میکنه که نه ، تو واقعی نیستی .

با نیش و کنایه هیچ وقت با دوستتان حرف نزنید ، دلش می شکنه،  دلت بیشترِ بیشتر وقتی می شکنه که اصلا انتظارشو نداری ، مواظب رفتارتون و کلمه هایی که بکار میبرین باشین ، اول از همه با خودمم...

حال همین دقیقه های قبل که با نیش و کنایه بهم فهموندی من لایق اون چیزی نیستم که تو همین الان نصیبت شده... بمونه تو خاطرم...

۹۸۰۱۲۵ ، ۱۸:۱۴

۲۵ فروردين ۹۸ ، ۱۸:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شبیه به هزارتو

نمیدونم

میتونم ؟ واقعا میتونم؟ من هیچی بارم نیست به لحاظ علمی ، هیچی !

نمیدونم که واقعا در توانم هست بدم یا نه... نمیدونم ، نمیدونم، نمیدونم...

کاش یه روزی بشه که خیلی آدم فهمیده ای باشم ، والبته کاش اون روز همینطوری بگم هنوز هیچی نمیدونم...

#انجمن 

۹۸۰۱۲۵ ، ۱۰:۲۸

۲۵ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شبیه به هزارتو