هر سری گفتم بیا و این کارهاش تموم نداره! هی منت می ذاره سرِ من و منم باید نازشُ بکشم تا بیاد!
وای خدا...
خب نیا ، چیکارت کنم؟:/
#مامان
هر سری گفتم بیا و این کارهاش تموم نداره! هی منت می ذاره سرِ من و منم باید نازشُ بکشم تا بیاد!
وای خدا...
خب نیا ، چیکارت کنم؟:/
#مامان
امروز یه توییت خوندم که دقیقا همینُ میگفت ،
میگفت وقتی یه نفر متن عاشقانه مینویسه لزوما عاشق نیست ،
وقتی عاشقانه رفتار میکنه هم همینطور...
ولی مگه میشه یعنی تو اون لحظه به هیچ شخص خاصی فکر نمیکنی؟!
عجیبه...
یه پست درباره ی روز جهانی گذاشتم و همه رو توش تگ کردم ، بغیر از خسروی ... هاهاهاها:))*
برای کاشفی فرد یه عکس جداگونه گذاشتم و تگش کردم :)))
زیرش کامنت گذاشت:))* خیلی خیلی مرد شریفیه، اصن یه وضعی...
راد دیشب بهم ریکوئست داد ، باورمنمیشد !:/
بچه ها میگن نامزدش تقواییه، نمیدونم تا چه حد درسته ، ولی بنظر من به همنمیان، من دوست داشتم با شمس باشن...
حالا البته هنوز اصلا مطمئن نیستیم ها...
یکی بیاد به من بگه که سارا بیا بنویس اینجا، مننمیدونم چم شده ، عین آدم باید احساساتمُ بنویسم اینجا ولی عین احمقا هی پشت گوش میندازم!:///
ایشالا که تو این ماه رمضانی حالم خوب شه...
من هر وقت حالم بده ، خیلی خیلی بد ، زنگ میزنم به مامان و گریه میکنم ، فرقی نداره کجام..
مثلا من هیییچ وقت فکر نمی کردم تو دانشکده ، دوبار اونم تو فاصله یه ساعت بزنم زیر گریه!
دیشب برای اولین یار بعد از مدتها دوست داشتم زودتر برسم خونه ، با مامان حرف بزنم و برمتو تختم، بخوابم!
برای خودم خیلی خیلی عجیبه ،اصلا غریبه...
اصلا حالم داشت از جایی که همیشه دوست داشتم تا دیروقت اونجا باشم(بیرون) به هم میخورد ، خیلی خیلی حال غریبی بود...
باید از دیروز بگم و هوچی گری های یه عده ...
اما اول از همه بخشهای جذابشُ میگم ....
از اینکه کلیپمون پخش شد و چقد حال کردیم...
از اینکه تا بحال انقدر با اعضای انجمن علمی صمیمی و نزدیک نشده بودم..
از اینکه انتظامات بودم و جذبه به خرج دادم...
از اینکه ذوق داشتم که علیخانی میخواد بیاد... ♡♡
از اینکه مصاحبه گرفتیم
از اینکه با مهدیس رفتیم چسب خریدیم، تو ابن خلدون نماز خوندم ، فن های علیخانی رو دیدم... تایم لپس گرفتیم ، گوجه سبز خوردیم ، صبحونه سالاد ماکارونی خوردیم و ناهار هات داگ ویژه!
با ماشین ریحانه رفتیم چسب خریدیم، ،، تقوایی سر خسروی داد کشید :))))
منتظر رید بهم! به یه نفر بابت گوشی دست گرفتن و فیلم گرفتن تذکر دادم ،گوش نکرد و تهدیدش کردم که حراست داریم ،درصورتیکه نداشتیم!
میخواماز همین لحظه ای بگمکه بعد مدتها دارم با فحش و تنفر به سمت دانشکده میرم...مدتها بود این حس رو نداشتم!
چهارشنبه جاش گذاشتم و اگه ویس نمیداشتم عملا امروز هیچی نمی دیدم!
من از دیشب خیلی ذوق داره و بالاخره امروز شروع شد:)
تا خود شب بخندیم و شاد باشیم^^
بعد از آشناییت با علایق نوید محمد زاده به تتلو پشمام ریخت عمیقا.
بعد بازهم اینجا علت علاقه به نوید بود که باعث شد برم man2 رو گوش کنم و بعدش گفتم خب دلم برا بقیه آهنگاش تنگ شده ، همه اینا باعث شده که الان من تقریبا یه هفته س که صبح ها دارم تو راه تتلو گوش میکنم!